کد مطلب:106636 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

نامه 012-به معقل بن قیس الریاحی











[صفحه 648]

سفارش امام به معقل بن قیس ریاحی موقعی كه او را با سه هزار نفر به عنوان مقدمه لشكر خود به سوی شام فرستاد: بردین: بامداد و پسین و ابردان نیز به همین معناست. تغویر: هنگام ظهر، قیلوله، غور: هنگام ظهر فرود آی. ترفیه: استراحت و آرامش سكن: آنچه كه مایه ی آرامش یا محل آرامش باشد. ظعن: كوچ كردن انبطاح: پهن و گستردگی انشبت الشیئی بالشیئی: این را به آن متصل كردم. شنئان: كینه و دشمنی (بپرهیز از نافرمانی خدایی كه ناگزیر به دیدارش خواهی شتافت، و بازگشتی برای تو جز به سوی او نیست و جنگ مكن مگر با كسی كه با تو بجنگد. بامدادان و در هنگام عصر كه هوا سرد است به سیر پرداز، و در وسط روز لشكر را به استراحت وادار و به آسانی راه برو، و در اول شب راه مرو، كه خداوند آن را برای آرامش و آسایش قرار داده، و نه برای كوچ كردن. پس در اول شب، تن و مركبت را آسوده بگذار و چون توقف كردی (شب استراحت نمودی) هنگامی كه سحر آشكار می شود یا هنگامی كه فجر طلوع می كند روانه شو، و هرگاه با دشمن روبرو شدی، در میان لشكر خود بایست و به دشمن نزدیك مشو، مانند كسی كه می خواهد جنگ برپا كند، و از آنان دور مشو، مانند كسی كه از جنگ می ترسد،

تا وقتی كه فرمان من به تو برسد، و نباید دشمنی با آنها شما را وادار به جنگ با آنان كند پیش از آن كه ایشان را به سوی حق بخوانید و با آنها، اتمام حجت كنید.) روایت شده كه حضرت، معقل را از مداین با سه هزار مرد فرستاد و به او فرمود از طریق موصل برو، تا در رقه با من ملاقات كنی و سپس مطالب بالا را برایش بیان كرد، تا آخر فصل، معقل از مداین خارج شد، تا رسید به منزل حدیثه كه در آن اوقات محل فرود آمدن مردم بود، همان جایی كه بعدا محمد بن مروان شهر موصل را بنا كرد و از آنجا گذشتند تا به رقه رسیدند و حضرت را آنجا ملاقات كردند. چون معقل بن قیس عازم سفر بود كه برای خدای تعالی با دشمنان حق بجنگد لذا امام او را امر به تقوا كرده است كه بهترین توشه ی راه خداست. الذی لابد لك من لقائه و لا منتهی لك دونه، در این سخن امام (ع) فایده های چندی است كه اكنون به شرح آن می پردازم: 1- امام (ع) با توجه دادن معقل به این كه ناگزیر به پیشگاه الهی خواهد رفت او را متوجه تقوای الهی كرده است. 2- جهاد و مبارزه را بر او سهل و آسان می كند، زیرا هنگامی كه عقیده داشت، جهاد عبادتی است كه آدمی را به خدا نزدیك می كند، و از طرفی ناچار به ملاقات پروردگار نائ

ل خواهد شد، ناهمواری جنگ و مبارزه بر او هموار می شود. 3- او را به تقوای الهی امر كرده و به لقای پروردگار هشدار داده است تا اوامر و نواهی كه در وصیت ذكر شده سریعتر انجام شود، و آنها عبارتند از: الف: جنگ نكند مگر با كسی كه با او بجنگد زیرا جنگ با غیر جنگ كننده، ظلم است. ب: این كه بامداد و پسین را برای سیر و حركت لشكر برگزیند زیرا در این دو وقت هوا سرد و مناسب راه رفتن است، و وسط روز به استراحت بپردازد به دلیل این كه در این هنگام هوا گرم است و دشواری راه رفتن فراوان. ج: این كه به آرامی حركت كند تا ضعیف بتواند خود را به قوی برساند و به دلیل نیاز به نیروی زیاد و اجتماع تنگاتنگ، رنج و تعب بر مردم چیره نشود. د: و این كه در اول شب راه نیفتد زیرا خدا شب را برای استراحت و خواب قرار داده است تا از رنج سفر بیاسایید، و آن را وقت كوچ كردن قرار نداده است، و نیز به سردار خود امر كرده است كه در هنگام شب جسم خود را راحت سازد و مركب خود را تیمار كند. از طریق مجاز و اطلاق اسم مظروف بر ظرف، لفظ ظعن را بر شب اطلاق كرده است. س: امر كرده است كه بعد از استراحت در شب، سیر خود را از هنگامی قرار دهد كه سحر فرا رسیده یا فجر طلوع می كند ز

یرا در آن وقت احتمال سفر خوش می رود. ط: و هنگام برخورد با دشمن، در میان یارانش قرار بگیرد تا طرفین لشكر بتوانند به او مراجعه كنند و دستورات او را بشنوند. امور دیگری كه نهی فرموده عبارتند از این كه به دشمن چنان نزدیك نشود كه فكر كنند می خواهد آتش جنگ را برافروزد و آشوب بپا كند، تا بهتر بتواند آنها را به حق دعوت كند، و عذرش نزد خداوند پذیرفته تر باشد، دیگر این كه از دشمن چنان زیاد، دور نشود كه خیال كنند می ترسد و برای غلبه ی بر او جرات پیدا كنند، و برای این دو دستور اخیر مهلتی تعیین كرده و آن تا هنگامی است كه امر و فرمان جدیدش به وی برسد، مطلب دیگر آن كه بغض و عداوت آنان او را برآن ندارد كه پیش از اتمام حجت و دعوتشان به سوی امام بر حق، با آنها آغاز به جنگ كند، چرا كه در این صورت جنگ برای خدا نخواهد بود، بلكه به منظور هوا و هوس و عداوت و دشمنی خواهد بود، و از طاعت و عبادت خدا خارج خواهد شد. توفیق از خداست.


صفحه 648.